در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره متن و شعر انتظار عشق و معشوق و یار سهراب و شاملو در دسته سرگرمی برای شما صحبت کنیم . در ادامه با ما همراه باشید .
این چند ماه
که منتظرت بودم
به اندازه چند سال نگذشت
به اندازه همین چند ماه گذشت
اما فهمیدم
ماه یعنی چه
روز یعنی چه
لحظه یعنی چه
این چند ماه گذشت
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار
یعنی چه
افشین یداللهی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بر پنجره ام بُخارِ تو می چسبد
صبحانه در انتظارِ تو می چسبد
قوری و سماور و دو فنجان با عشق
چایی چقَدَر کنارِ تـو می چسبد
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تو و اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
من و خانهمان
میزی و چراغی…
آری
در مرگآورترین لحظهی انتظار
زندگی را در رؤیاهای خویش دنبال میگیرم
در رؤیاها و
در امیدهایم!
احمد شاملو
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خواهد آمد ای دل دیوانهام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
امشب از فرط جنون در سینه دل
یکنفس تا صبح هو هو میکند
آخر این دل، این دل بی طاقتم
دست احساس مرا رو میکند
نذر کردم لحظهی تنگ غروب
نذر، یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر کوچهی شهر خیال
شب چراغی از نگاه آویختن
باز میسایم نگاهم را به راه
خیره بر دروازههای نیمه باز
گامها فرسودهام در کوچهها
کوچههای خاکی دور و دراز
بیقرارم، ناشکیبم، مست مست
امشب از یاد تو لبریزم بیا
آه میخواهم که قبل از مرگ خویش
دست بر دامانت آویزم بیا
خواهد آمد ای دل دیوانهام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیدهام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
مژده پاک سرشت